پایگاه خبری انصارحزب الله: درحالي ادعا مي شود انقلاب اسلامي به هنر و به خصوص عرصه سينما وارد نشده كه شاهد آن اعتراضات مداوم متدينين به توليدات اين عرصه است كه قرار بود روزي درحكم يك دانشگاه بزرگ براي اين ملت عمل كند.
توليدات سينماي كشور طي سالهاي گذشته نه تنها ناشر ارزشهاي انقلاب اسلامي و بركات آن نبوده كه به مرور زمان تبديل به يك جريان معارض نيز شده است.
تسلط قشر روشنفكر وغرب زده بر اين عرصه در حالي است كه اين طيف طلب كار و خواهان ارتجاع اتفاقا از بودجه حكومت برآمده از انقلاب بر عليه خود آن و آرمان هاي آن استفاده مي كنند.
تحكم اين «جريان اصلي» بر هنر و سينماي كشور در حالي است كه طي ۲ سال گذشته خورشيد اميد با ظهور سينما گراني با تفكرانقلابي در قالب جشنواره عمار طلوع كرده تا به زودي با خارج ساختن نبض سينما از دست جريان پوسيده و ارتجاعي روشنفكر نما، هنر هفتم در ايران به جايگاهي كه شايسته آن است دست يابد.
جشنواره فيلم فجر بهانه اي بود تا سعيد مستغاثي منتقد وکارشناس سينما و تلويزيون درباره اين روند به سخنراني در جلسه هفتگي پنجم اسفند انصار حزب الله بپردازد:
مسئوليني كه هنوز هستنددرحالي مسئولين سينمايي سه دوره قبل کارنامه ضعيف و قابل انتقاد از خود برجاي گذاشته اند كه قالبا هنوز بر مصادر امور تكيه زده اند.
از مسئول جشنواره تا بنياد فارابي و مسئولان سينمايي جوان و حقيقت همه همان آدمهايي هستند که سالهاي متمادي مديريت اين سينما را به عهده داشتند و به هر صورت آن چيزي که امروز در سينما شاهديم، کارنامه مجموعه همين آدمهاست كه قابل قبول نيست.
جشنواره جاري و روند محافظه كارانهالبته جشنواره امسال نقاط مثبتي نسبت به جشنوارههاي پيش داشته است.براين اساس اگر در جشنواره دو سال پيش ۷۰-۸۰ درصد از فيلمها با مضامين خيانت و مهاجرت و ... اكران شد ، امسال اين تعداد کمتر بوده است و سعي شده به فيلمهايي که قدري نشان از دفاع مقدس يا نمايه ارزشي دارند را تحويل بگيرند و جايزه بدهند تا به قول خودشان «هر دو سه ماجرا را داشته باشند.» كه البته اين روند نيز با محافظهکاري همراه بوده است.
توقيف پربركت يالثارات!از ديگر نکات مثبتي كه سالهاي گذشته وجود نداشته اين است كه بچهحزباللهي ها و متعهدين به محض اينکه در جايي انحرافي مشاهده كرده اند، اعتراض کرده و نقد ميکنند. اگرچه هفتهنامه يالثارات را توقيف کردند، اما به هرصورت رسانههاي ديگري وجود دارند كه بار نقد را به دوش مي كشند.
لذا اين روندي است كه درادامه آن دچار مسامحه شد چرا که الحمدالله وبسايتها و رسانههاي مختلف وجود دارند.چنانچه توقيف يالثارات نيز حکمت خدايي بوده و حتما در آن خيري بوده است.
ضعف توامان ساختار و محتوايکي از نکات بارزي که در جشنواره فجر امسال وجود داشت «ضعف ساختاري» فيلمها بود كه مي تواند به عنوان خط آغاز نقد مديران سينمايي كشور مورد استفاده قرار گيرد.
نكته اي كه طي سالهاي قبل كم رنگ بود و دست آويزي بود براي سياسي كاران تا منقدين محتواي ضعيف فيلم ها را با اتهام غير سينمايي بودن ساكت كنند.
اين در حالي است که در سال جاري «ضعف ساختار و محتوا» به شكل موازي وجود دارد تا جايي كه بايد گفت در جشنواره جديد ۸۰-۹۰ درصد فيلمها از سينما بويي نبرده بودند و از نظر ساختاري بسيار ضعيف بودند. براساس اين روند معكوس بايد گفت اگر درجشنواره قبل فيلم به لحاظ محتوايي بد بود ولي حداقل به لحاظ ساختاري قابل ديدن بود ولي فيلمهاي امسال جشنواره فجر و سينماي ايران علاوه بر اينکه اغلب محتوايي مطلوبي نداشتند، از ساختار بسيار ضعيفي برخوردار بودند.
فرصتي براي حزب اللهي ها اين نکتهاي است که ميتواند فرصتي براي بچهحزباللهيها باشد تا وارد ميدان شوند چون «جريان اصلي» ۳۰ سال است که فيلمسازي بعد از انقلاب را تجربه کرده ولي باز هم بلد نيست فيلم بسازد.
شاهد اين ادعا جشنواره عمار سال جاري است که حداقل ۲۰۰ الي ۳۰۰ فيلم در خلال آن به نمايش درآمد واز اين تعداد حداقل ۱۰-۲۰ فيلم خوشساخت قابل قبول و با محتواي بسيار خوب اكران شد.
بچههاي مومن و حزباللهي و دانشجويان باصفا با بودجه و امكانات حداقلي ، فيلمهايي ساخته بودند که بسيار قابل توجه بود.كوچكترين وجه تمايز جشواره عمار با جريان اصلي تنوعي بود كه با توجه به سرمايه گذاري و امكانات اندك ، آن را نسبت به جشنواره فجر درجايگاه برتري قرار مي دهد.
وقتي نمايشنامه راديويي فيلم مي شود!براين اساس بايد گفت به غير از ۳ - ۴ فيلم بقيه فيلم هاي اكران شده در جشنواره فيلم فجر امسال دچار نزول بسيار شديدي هستند که اتفاقا سياسي و مدعي روشنفکري هستند.
به عنوان مثال محتواي فيلم «قصهها» ي خانم بنياعتماد که مدعي است آن را دو سال نگه داشته تا امسال اکران کند، شامل يک ماجراي تكراري و شعاري است که به داستان يك دانشجوي اخراجي ستارهدار ميپردازد كه بيشتر يک نمايشنامه راديويي است تا يك فيلم سينمايي !.
اين نمايشنامه راديويي با محتواي شعر و سخنراني غير قابل تحمل درحالي از بني اعتماد اكران شد که فيلمهاي ۲۰ سال پيش او حداقل قابل ديدن بود. و اينجاست كه بايد گفت وقتي كف گير جريان روشنفكري به ته ديگ مي خورد قابل ترحم مي شود.
جاي خاتمي بودم شكايت مي كردم!فيلم پرحرف و حديث «عصباني نيستم» نيز داستان يک دانشجوي ستارهدار و بحث فتنه ۸۸ را روايت مي كند که به نظر من هيچ فيلمي مثل اين نميتوانست، شخصيت دانشجويان ستارهدار ، خاتمي و مصدق را تخريب كند و جريان فتنه را به ضرر سازندگان آن به نمايش درآورد.
اين فيلم سخيف قصد داشت با کاراکترهاي فيلمسازي پنجاه سال پيش و مجموعه اي از شعر وشعار و عکس و غيره حرفش را به کرسي بنشاند. «عصباني نيستم» آن قدر ضعيف بود که اگر من جاي امثال خاتمي بودم از سازنده آن شکايت ميکردم .
شما كي نبوده ايد كه حالا آمده ايد؟اين جرياني است كه حزب اللهي ها بايد با استدلال ثابت كنند سينمايي نيست و آن را از سينما اخراج كنند.
حراف هايي كه با اتكاء به جريان رسانه اي خود فضا سازي مي كنند و براي «هيچ» تبليغ ميکنند و آن «هيچ» مثل بادکنکي است که فقط با سوزن استدلال ميترکد.
«جريان اصلي» در حالي با آدمهاي به اصطلاح بزرگ و شاخص سينماي ايران (که به نظر من خيلي کوچک هستند) ، مثل مسعود کيميايي، داريوش مهرجويي، فيلمهاي در سطح دبستان و به واقع تهوعآور و غير قابل بحث را به اكران گذاشت كه ادعا مي كند فضا بازتر شده ، قفلها شکسته شده و همه آمدهاند!.
حال سوال خنده دار اينجاست كه اين آدم ها کي نبودهاند که الان آمدهاند؟
آدم هايي که هميشه بودهاند و از رانت استفاده کردهاند.امثال مهرجويي درهمه جشنوارهها بوده است و جايزه هم گرفته، برايش فرش قرمز گسترانده و به او پول دادهاند.همينطور آقاي کيميايي و امثال او.
جرياني كه مدعي حضور همه جانبه بود حتي موفق به دريافت جايزه ويژه رئيس جمهور نيز نشد چون اميد ونشاطي که مورد نظر دولت تدبير اميد بود را توليد نكردند.
از رانت خواران دولت گذشته تا خودي هايي كه فيلم خوب نساختندالبته در اين جشنواره فيلم هاي ضعيفي که از رانت دولت قبل استفاده کرده بودند نيز نمايش داده شد. «روزگار عشق و خيانت» با موضوع خوب تلاش اسرائيل براي غصب زمين هاي شمال غرب ايران در دوره پهلوي فيلم ضعيف و خنده داري بود که برادر آقاي شمقدري با ۱ ميليارد و نيم هزينه آن را توليد كرده بود.
يا فيلم ضعيف «رنج و سرمستي» به کارگرداني جهانگير الماسي كه از ميراث دولت قبل محسوب مي شوند.
متاسفانه كساني كه از آنان انتظار داشتيم نيز فيلم قوي به نمايش درنيامد . به عنوان نمونه آقاي اسلاملو فيلمي به نام «شهابي از جنس نور» ساخته بود که ظاهرا قرار بود که مسئله سلفي ها و تکفيريها را افشا کند که قوي از کار درنيامد. البته آقاي اسلاملو جسارت به خرج داده بود و به لبنان و سوريه و در دل تکفيريها رفته بود و فيلم را ساخته بود ولي عليرغم همه نيت خوب که داشت در فيلم اصلا راجع به تکفيريها صحبت نشده بود. لذا اميدواريم اين فيلم بتواند فتح بابي براي پرداختن به اين قضايا در جهان اسلام شود.
فيلم هاي خوب انگشت شمار و معضل كمبود قصهفارغ از نقاط ضعف ياد شده بايد گفت فيلم هاي ارزنده «چ» حاتمي کيا، «شيار ۱۴۳» و «حقالسکوت» مربوط به يک طلبه به نام ناهيجي و فيلم «درماوراي ابرها» از نكات مثبت جشنواره فيلم فجر سال جاري بود.
علاوه بر اين خوشبختانه فيلمهايي هم داشتيم که براي اولين بار در سينما به موضوع «ولايت» پرداخته بود از جمله فيلم «چ» که توصيه ميکنم حتما ببينند. فيلم ظاهرا راجع به شهيد چمران است ولي در اصل راجع به ولايت است و فيلم ديگري به نام «ميهمان» داريم که آن هم در اواخر فيلم مسئله ولايت را مطرح ميکرد. اينها نکات خوب جشنواره بود که بايد گسترش پيدا کند.
درحالي سينماي امروز دچار معضل كمبود قصه است كه ما ميتوانيم راجع به مسائل مبتلا به تاريخ کشورمان فيلمهاي جذابي بسازيم. اين موضوعي است كه حضرت آقا هم شش سال گذشته طي ديداري که با فيلمسازان داشتند، به آن (موضوع قصه) اشاره کردند.
لذا اتفاقاتي زياد در طول انقلاب اسلامي افتاده است که بايد به صورت قصه نوشته شود.
ضرورت آغاز نهضت قصهنويسي در حالي احساس مي شود كه جريان شبه روشنفکري سينما ، زماني عليه نظام صف كشيده و شهيد چمران را به جلادي متهم ميکرد و پشت حزبهاي وابسته کومله و دموکرات مخفي شده بود.
پرسش و پاسخ* در مورد فيلم رستاخيز توضيح بفرماييد.- در فيلم رستاخيز چهره برخي از فرزندان امام حسين(ع) و حضرت عباس(ع) را نمايش ميدهد. من خودم شخصا اين رويه را نميپسندم. به نظر من اين نقطه ضعف فيلمها ميشود. در کل اين فيلم ضعيفي است و با اينکه در مورد صحنههاي عاشوراست، حس و حالي ندارد. حتي فيلم سفير و روز واقعه از اين فيلم بهتر است.
عليرغم تمامي زحمتهايي که براي فيلم کشيده شده است ولي به هر صورت ما بايد يک چيزي را مدنظر داشته باشيم که يکي از مسائلي که باعث شده سينماي ايران سراغ فيلمهاي مذهبي و ائمه نرود، يک سري حساسيتهابوده است. البته بنده منکر حساسيت نيستم و بايد وجود داشته باشد، اما اين نبايد باعث شود که کارگردانان ما به اين طرف نيايند و سينماي ما از يک سري چيزها دور شود.
بايد نظارت شود و بعضي نکات مدنظر قرار گيرد. سينماي غرب راجع به حضرت مسيح(ع)۶۰۰ فيلم از ديدگاههاي مختلف ساخته است يا راجع به حضرت موسي(ع)؛ ولي ما متاسفانه راجع به حضرت رسول اکرم(ص) فقط يک فيلم که آن هم آقاي مصطفي عقاد ساخته است و تازه آقاي مجيدي ساخت فيلم راجع به پيامبر را شروع کرده است.
الان فضايي به وجود آمده است که آدمها جرات نميکنند سراغ اين قضايا بروند. ما بايد کاري کنيم که با نظارت دقيق چنين فضايي به وجود نيايد. الان آقاي ميرباقري دو تا فيلم يکي راجع به سلمان فارسي و ديگري راجع به حضرت خديجه را شروع کرده است. نبايد کاري کنيم که منصرف شود. ضمن اينکه تشخيص اينکه چهرهاي نمايش داده شود يا خير به عهده فقهاست. البته فيلم محمدرسولالله(ص) که مصطفي عقاد ساخت نه چهره پيامبر و نه چهره خلفا را نشان ميدهد ولي فيلمي قوي است که در تاريخ سينما ماندگار شده است. ولي فيلم رستاخيز که در آن چهرههايي را نشان داده است، به لحاظ ساختاري بسيار ضعيف است سينما هر چند نشان ندهد، نفوذش بيشتر ميشود. ما ضمن احترام به تلاشي که کارگردان اين فيلم کرده است، معتقديم اين فيلم نيازمند اصلاحاتي است و نبايد صورت مسئله را پاک کنيم.
نشان دادن چهره حضرت ابوالفضل(ع) با آن مقامي که دارد که ۱۲۴ هزار پيامبر به ايشان سلام ميدهند، نزول فيلم شماست وگرنه مقام حضرت ابوالفضل(ع) رفيع و بالاست.
* فيلمهايي که به نفع فتنه ۸۸ ساخته شده است، در اين دوره چشمگير بود، نظر شما چيست؟- فيلمهايي که به نفع فتنه ساخته و پخش شد در طول سالهاي قبل هم بوده است و جالب است که بيشترين فيلم راجع به فتنه را در سال ۸۹-۹۰ در سينماي ايران داشتيم و آن موقع هرچه فرياد زديم، کسي گوش نکرد فيلم پل چوبي نمونه بارز آن است. امسال کمتر بودند.
* لطفا بفرماييد چرا در هنگام توليد يک فيلم، نظارت کافي صورت نميگيرد تا جلوي ساختن فيلمهاي بي اصل و نسب گرفته شود و اين همه هزينه براي توليد آنها صورت نگيرد تا بعد ازتوليد گفته شود که مثلا قابل پخش نميباشد؟- همه حرف ما همين است!. يعني آدمهايي با تفکرات ليبراليستي و سکولاريستي در راس کار هستند و از کار سر درنميآورند. البته آدمهاي باايماني هستند. اما ايمان و دين را در تفکرات خودشان وارد نميکنند و معتقد به جدايي دين از زندگي هستند.
البته بيش از ۲۰۰ سال است که اين رويه در جامعه ما تزريق شده و به دليل کمکاري امثال ما ، حوزههاي علميه و حزباللهيها از فکر مسئولين عرصه هنر بيرون نميرود.
بايد فضا آماده شود. يعني ما بايد اين را به جامعه اثبات کنيم که دين ميتواند جامعه را مديريت کند.
با اين مصداق که وقتي دين با هنر و علم زندگي درآميخت چنين نتايجي داشتهايم. تاريخ هزار سال تمدن اسلامي گواه حرف ماست.اينکه حضرت آقا به طور مرتب به تمدن نوين اسلامي اشاره و توصيه به علمآموزي ميکنند، هيچ رهبر و مرجعي جز حضرت آقا سراغ نداريد اين قدر روي علم و انديشه تاکيد داشته باشد. وقتي ابن فضا در جامعه ايجاد شد علم و هنر و زندگي با دين که آميخته شد، باعث تعالي بشر ميشود. آن وقت فلان مسئول وقتي فيلم سياه ببيند آن را رد ميکند و طبيعتا ديگر ساخته نميشود.
چون يک شيعه پيرو امام زمان(عج) هيچ وقت نميتواند سياه بينديشيد و اگر غير از اين باشد ديگر او منتظر امام زمان(عج) نيست. کسي که منتظر امام زمان است، چشمانداز روشني دارد. ما اگر توانستيم تفکر امام زماني را در جامعه جا بيندازيم، آن موقع انصارحزبالله هستيم. تفکر امام زماني يعني اينکه جامعه بايد در تمامي ابعاد در خدمت امام زمان(،ج) باشد به گونهاي همه عقربهها در جهت ظهور حرکت کند.
فرهنگ و هنر با جا به جايي آدمها درست و اصلاح نميشود. اينکه اين وزير بيايد و آن وزير برود بيفايده است منتها بايد فکر و انديشه درست شود. ما براي هنر ديني يک کارنامه ۱۰ قرني داريم اينها بايد گفته شود. هنر آن زماني در سرزمين ما شکوفا شد که با دين درآميخت. اصيلترين هنرها و زيباترين و متعاليترين هنرها ديني است. چطور يک سينما نتواند ديني شود؟ قطعا ميتواند. هرکسي حتي در ميان دوستان ناکارآمدي دين را در جامعه نشان ميدهد. در خدمت جبهه فرهنگي دشمن است.
مهم تفکر است که با آن بيجيره و مواجب حرف دشمن را تکرار ميکند. کسي عليه لايحه قصاص در روزنامه مطلب مينويسد، ناشي از تفکرش ات. ما اگر ميخواهيم بگوييم فلان شخص عليه لايحه قصاص فيلم بسازد، بايد حکم قصاص براي جامعه تشريح و توضيح داده شود که چرا قصاص موجب حيات است. اين وظيفه حوزه علميه و فقهاست.
بايد وارد صحنه شوند که چرا قصاص عامل حيات است «ولکم القصاص حيابه» يعني چه چرا هر چه ميبينيم نابودي است؟ جالب اينجاست که يک فيلم آمريکايي به اسم «درون ورطه» قصاص را عامل حيات معرفي ميکند. داستان فيلم اشاره ميکند که يک نفر در ايالت تگزاس در سن ۱۵ سالگي مرتکب قتل ميشود و او را تا سن بلوغ فکري نگه ميدارند تا اعدام کنند.
اين قدر اين فيلم اعدام را جالب نشان ميدهند و همه موافق هستند، حتي خودش هم موافق است و آن را موجب رهايي خويش ميداند. چرا ما نتوانيم اين کار را بکنيم. آيا مقصر فيلمساز است؟ نه مقصر آدمهايي هستند که بايد در جامعه تفکر تزريق کنند.
*خوشبختانه در سالهاي اخير حزباللهيها و متدينين وارد عرصه فرهنگ و هنر شدهاند که نمونه بارز آن جشنواره فيلم عمار بود، نظر شما در اين مورد چيست؟- اين جشنواره انحصار را شکست و مثل ۷-۸ سال پيش نيست که جشنواره فيلم در انحصار عدهاي خاص باشد. تاريخ ما مملو از حوادثي است که ميتواند هر يک منشاء اثري باشد. يکي از کارهايي که دشمنان کردهاند تاريخ را به ما وارونه نشان دادهاند. خائن را خادم و خادم را خائن جلوه دادهاند ما بايد اينها را درست کنيم. اينکه ما ميگوييم حکومت ديني را براي مردم و مخاطب تبيين کنيم. اينها را بايد از دل تاريخ استخراج کنيم.
در زمانهايي که دين در عرصه اجتماع بود چه اتفاقاتي افتاده است در اين مملکت چه کساني هميشه جلوي بيگانگان ايستادند و چه کساني با ايشان ساختهاند امروزه جوان نميتواند خاک وطنش را انکار کند. بگوييم چه کساني از خاک وطن دفاع کردند و آنهايي که ميگفتند چون ايران نباشد تن من مباد کجاي کار بودند، که اگر گوشهاي نايستاده بودند با بيگانه ميساختند.
بياييم بگوييم چه کساني علم را براي دنيا آوردند. مگر غير از اين بود که همه دانشمندان ديندار و مسلمان بودند. براي مثال يک دانشمند يهودي در کتاب آقاي گراهام فولد مينويسد اگر در سال ۱۰۰۰ ميلادي قرار بود که جايزه نوبل داده شود در رشتهها شيمي، فيزيک، نجوم، رياضي، فلسفه، ادبيات همه به دانشمندان اسلامي ميرسيد. اين را يک دانشمند يهودي گفته و دقيق است.
يک شخصي به نام جرج سارتن مورخ تاريخ علم که به پدر تاريخ علم مشهور است اين آقا قرنها را از قرن هفتم ميلادي به اسم يک دانشمند نامگذاري کرده است. از قرن هشتم ميلادي که اسلام ظهور کند تا قرن چهاردهم که بررسي کرده است، همه اعصار و قرون به اسم دانشمندان اسلامي است، از جمله عصر زکرياي رازي، عضر جابرن حيان، عصر ابوالوفا بوزجاني که اصلا به گوش ما نخورده است او پدر هندسه است و يکي از گودالهاي کره ماه به اسم ايشان است. امروزه در همين تواريخ مينويسند وقتي مسلمانان رفتند آندلس را گرفتند و در آنجا يک کتابخانه ۴۰۰ هزار جلدي برپا کردند کل کتب اروپا به ۱۵۰ نسخه نميرسيد اين را آقاي آرام متز در کتاب تمدن اسلامي آورده است.
وقتي مسلمانان به اروپا ميرفتند و حمام ميکردند، اروپاييها ميگفتند اينها چه کار ميکنند؟ حمام را نميدانستند، بربر بودند وقتي مسلمانان در دانشگاههاي اسلامي راجع به زمين و خورشيد و كروي بودن زمين بحث ميکردند در اروپاي قرون وسطي آدمها به چهارميخ کشيده مي شدند. دليل اين هم دخالت دين در علم است يعني وقتي علم با دين درآميزد چنين افتخاراتي نصيب ميشود. ولي در ۲۰۰ سال اخير وقتي که دانشگاه تهران درست شد و علم جديد آمد و تمدن آمد چه افتخاري در اين مملکت داشتيم. اينها را بايد گفت که دانشمندان اسلامي و تمدن اسلامي بود که پايه تمدن امروز دنيا را ريخته است.
امروزه خود اروپاييها ميگويند اگر تمدن اسلامي نبود رنساني در کار بود. در تمام علوم از جمله فيزيک، شيمي و نجوم تمدن اسلامي پايه بود. کتاب اين سينا در يکي دو قرن پيش در جهان تدريس مي شود و هنوز به عنوان يکي از بزرگترين دانشمندان شناخته مي شود. اينهاست که ميتواند جوان امروز را جذب کند و اين فکر را در مسئول ما جا بيندازد که حکومت ديني يعني اينکه علم و هنر دارد و علمي است که ميتواند بشر را به تعالي برساند. آيا تمدن اروپايي جز جنگ و بردهداري و سرمايهداري و بدبختي چيزي براي جهانيان عرضه کرد، اينها بايد گفته شود اينکه آقا ميفرمايند بازسازي تمدن اسلامي يعني اينکه بايد به خويشتن رجوع کنيم و بيان کنيم.