حجت الاسلام و المسلمین علیرضاپناهیان در جلسه هفتگي انصارحزبالله با موضوع از فرهنگ مقاومت تا مقاومت فرهنگی به سخنرانی پرداخت که متن کامل آن در پی می آید.فرهنگ مقاومت لازمه جهاد، ايثار و شهادت ايثار يعني از خودگذشتگي براي خدمت به ديگران و اين بالاتر از انفاق است؛ چرا که نوعي گذشت است که انسان براي منافع نسبتاً ضروري خويش داشته باشد و نه پول يا منافع اضافي که ميخواهد آن را صدقه دهد يا انفاق کند. البته گاهي اوقات انفاق، ايثار است آنجايي که ميفرمايد:« ... حتي تنفقوا مما تحبّون». ولي زندگي بدون ايثار معني ندارد و اين ايثار است که فرهنگ مقاومت را شکل ميدهد.
هر کدام از عناصر کليدي فرهنگ مقاومت اگر حذف شود از ضرورت فرهنگ مقاومت کاسته ميشود؛ کما اينکه بعضي از جريانات روشنفکري يا غربگرا، اصلاً با مفهومي مثل فرهنگ مقاومت و جهاد و ايثار و شهادت رابطه خوبي ندارند و معتقدند زندگي را بايد به گونهاي تعريف کرد که بدون اينها قابل پيشرفت باشد. عناصر غربزده يا لايههاي رفاهطلب و لذتجوي جامعه يا آدمهاي دينگريز و دنياطلب علاقه دارند که زندگي را بدون فرهنگ مقاومت تعريف کنند.
البته اين تيپ آدمها ممکن است با اين واژهها مستقيماً مبارزه نکنند ولي دوست دارند بدون اينها زندگي کنند. مثلاً اگر روزنامهاي را منتشر ميکنند، ميخواهند خالي از دشمن ستيزي و بدون توجه به مفهوم و مصداق دشمن باشد.
دشمنشناسي جزء لاينفک زندگي انسانهاي مؤمن آيا اساساً زندگي را بايد به گونهاي تعريف کرد که فرهنگ مقاومت در آن جايي نداشته باشد؟ و آيا ميشود بدون فرهنگ مقاومت و عناصر کليدي آن زندگي را تعريف کرد؟ آيا خداوند هستي و حيات انسان را به گونهاي تعريف کرده است که دشمن در آن وجود نداشته باشد؟ چنين نيست؛ چرا که خداوند متعال در قرآن قبل از هر نزاع اجتماعي، شيطان را به عنوان دشمن معرفي ميکند و او را همراه انسان آفريده است.
لذا عنصر دشمن را در زندگي نميتوان حذف کرد. قرآن کريم بعد از شيطان و شماري دشمنان ديگر براي انسان، منافقين را به عنوان اعدا عدو(دشمنترین دشمن) مومنين معرفي ميکند؛ کساني که در بين مؤمنين زندگي ميکنند.
جهاد، عنصر کليدي حيات انسانها عنصر جهاد عنصر کليدي حيات انسانهاست و خداوند نيز اين دستور را به ما داده است و لذا نميتوان آن را در زندگي حذف کرد؛ چرا که ظاهراً خداوند زندگاني بشر را به گونهاي قرار داده است که محتاج جهاد است و جامعه نيز هميشه محتاج يک گروه جهادگر بوده است و در زمان حضرت صاحبالامر نيز اين جهاد ادامه خواهد داشت، البته ممکن است مصاديق و نوع آن تفاوت داشته باشد.
رفع مشکلات اقتصادي تنها با جهاد اينکه امسال را حضرت آقا سال جهاد اقتصادي ناميدهاند به اين خاطر است که مطابق روال معمول مديريت و سياستگذاري و اجراي قوانين؛ نميشود مشکلات اقتصادي کشور را برطرف کرد و بايد با جهاد اين مشکلات را مرتفع کرد. امسال دولتمردان و مجلس و همه عناصر مملکت بايد گزارش جهاد و نه فعاليت عادي بدهند و انشاءالله اين جور گزارشهاي جهادگونه در پرونده مسئولين داراي آمار بالايي باشد.
ايثار، مهمترين ويژگي برجسته امت پيامبر آخرالزمان اگر بنا باشد که ما با دشمن مبارزه کنيم و در اين راه تلاش مجدانه و مجاهدانه داشته باشيم، ولي در عين حال خيلي مواظب خودمان باشيم تا اينکه کلاهمان را باد نبرد، اينگونه نميشود. چرا که بخش مهم فرهنگ مقاومت ايثار است و ايثار مهمترين ويژگي برجسته امت پيامبر آخرالزمان است. حضرت موسي(ع) از خداوند درخواست کرد تا به او مقام امت پيامبر آخرالزمان را نشان دهد. خداوند متعال فرمود: تو طاقت ديدن مقام آن امت را نداري. حضرت موسي(ع) عرضه داشت به همان مقداري که طاقتش را دارم به من نشان بده و خداوند نيز تا آنجا که موسي ظرفيت داشت به حضرت نشان داد و موسي را حالت غش و بيطاقتي دست داد.
وقتي که سر حال آمد گفت که خدايا اين مقام بلند معنوي براي امت آخرين پيامبر در اثر چه ويژگي است؟ خداوند ميفرمايد: در اثر ايثار آنان است.
مجاهدت رزمندگان اسلام در جبهههاي هشت سال دفاع مقدس بيهوده نام ايثار را به خويش نگرفت و لذا يکي از کساني که نام ايثار را براي جبههها و دوران دفاع مقدس استفاده فرمودند، حضرت امام خميني بودند. ايشان در بيان کلمات دقت خاصي داشتند. مثلاً زماني شخصي گفته بود که شهدا جانشان را به خداوند ايثار ميکنند و لذا حضرت امام فرمودند نگوييد به خدا ايثار ميکنند چرا که شهيد صاحب جان خويش نيست و صاحب جان، خداوند است و امانت را به خدا پس ميدهد و ايثار بين ما وجود دارد.
لزوم توجه جدي به سه عنصر کليدي فرهنگ مقاومت بايد به سه عنصر جهاد، ايثار و شهادت که عناصر اصلي فرهنگ مقاومت است توجه جدي شود؛ چرا که بدون اين سه عنصر نميتوان زندگي کرد، حتي يک زندگي خانوادگي هم بدون ايثار شکل نميگيرد و اين بايد براي آحاد جامعه ما جا بيفتد تا دشمنيهاي بيهوده راحتطلبان و لذتپرستان با فرهنگ مقاومت از بين برود و اين فرهنگ بيش از پيش حرمت پيدا کند؛ کما اينکه شهداي ما امروز حرمت دارند. لذا بايد مراقبت کرد شهدايي که نزد همه حرمت دارند، فرهنگشان هم حرمت پيدا کند.
در چندين سال پيش چفيه در برخي از مطبوعات مورد تمسخر واقع ميشد و لذا مقام معظم رهبري در آن موقع خيلي کار عجيبي انجام دادند - وليکن براي ما عادي شده است - و آن اين بود که آقا خودشان به ميدان آمدند و چفيه را به عنوان نماد مقاومت بر دوش انداختند. اين کار اهميت دارد؛ چرا که اولاً ايشان کسي نيستند که به امور فرعي کماهميت توجه کنند، ثانياً تا قبل از اينکه ايشان چفيه را به عنوان نماد مقاومت استفاده کنند در جامعه توجه چنداني به نمادهاي مقاومت نميشد. اين فعل حضرت آقا حاکي از اهميت فرهنگ مقاومت در نزد ايشان است.
از طرف ديگر اين امر، نماد توجه و تعلق خاطر ايشان به به اروح نوراني شهدا و فرهنگ آنان است که با خانوادههاي شهدا ارتباط دارند و به طور مکرر در منزل شهدا حضور مييابند. من بعيد ميدانم کسي از مسئولين مملکتي در پرونده خويش اين قدر حضور در بين خانواده شهدا داشته باشد.
لزوم توجه به ساختار سازي و اصلاح و تکميل آنها اينکه اخيراً حضرت آقا فرمودند که ما بايد به دنبال ساختارسازي باشيم و مدام ساختارهاي خودمان را اصلاح و تکميل کنيم تا نظام ما پويا باشد، انشاءالله مورد توجه قرار گيرد. از طرفي کارکرد ولايت اين نيست که فقط گره باز کنند. اين قدرت مطلقهاي که در دست ايشان است براي اين است که ساختاري طراحي کنند تا نظام در پيچ و خم قوانين وضع شده به دست بشر، گير نکند. اين نکته مهمي بود که ايشان در سخنراني اخيرشان ما را توجه دادند.
حسن ولايت فقيه اين است که موانع را براي ساختن ساختارها برميدارد و ما بايد در ساختارهاي نظام اسلامي، فرهنگ مقاومت را جويا شويم؛ چرا که بسياري از قوانين ما قوانيني است که به يک نظام و ساختاري که منطبق با فرهنگ مقاومت نيست، مربوط ميشود. مثلاً رزمنده در دوران جنگ وقتي به فرماندهاش ميگفت مرخصي ميخواهم، فرمانده به يک دفعه متوقف ميشد و نميتوانست نه بگويد. چون ميداند آن رزمنده بيهوده به دنبال مرخصي نيست؛ چرا که با التماس و گريه و زاري خود را به گردان ميرساند.
لذا ما بايد ساختارهايمان را به گونهاي اصلاح کنيم که براساس فرهنگ مقاومت شکل گيرد.
الان در کشور نظام آموزش و پرورش براساس فرهنگ مقاومت نيست، همينطور نظام آموزش عالي و برخي از عناصر آن مربوط به فرهنگ زندگي حداقلي است و اصلاً بچهها را بد بار ميآورد. هر مدرسه سه، چهار تا از درسهايش را از نمره آزاد کند که بچهها به خاطر شخصيت علمي خويش و عرق به ميهن و تکامل معنوي خويش در سر آن سه چهار کلاس حاضر شوند نه اينکه به خاطر نمره اين کار را انجام دهند. اين يک تقاضاي حداقلي است. دانشجويي که تمام همّ و غمّش اين باشد که واحدي را با نمره قبولي پاس کند، ديگر در جهاد علمي نقش نخواهد داشت.
اين که ساختارها چگونه تغيير کند تا منجر به جهاد علمي شود، منوط به اين است که فرهنگ مقاومت را در ساختارهاي اجتماعي وارد کنيم و با آن فرهنگ زندگي کنيم.
مقاومت فرهنگي در سايه حفظ فرهنگ مقاومت ما براي حفظ فرهنگ مقاومت به مقاومت فرهنگي نياز داريم و بايد درگير شويم؛ چرا که فرهنگ مهاجم به ما حمله کرده است و در صدد از بين بردن آن وجوه عالي امت اسلامي و مکارم اخلاق است و لذا بايد مقابل آن مقاومت کنيم.
خدا رحمت کند ابوي بنده را خيلي اهل مقاومت فرهنگي بود. در فاميل و بستگان ما جشن تولد گرفتن به شيوه غربيها را حرام کرده بود. همين که با خبر ميشد يکي از نوهها يا کسي در فاميل جشن تولد گرفتهاند و در آنجا شمع فوت کردهاند، ايشان به شدت ناراحت ميشدند و ميگفتند چرا موقع شادي نور را خاموش ميکنيد؟ در فرهنگ ما تا نوري روشن ميشد، مردم صلوات ميفرستادند ولي شما نور را خاموش ميکنيد، خوشحال ميشويد! اين چه مرضي است که به جان شما افتاده است؟ شمع مربوط به نذر و نياز و شام غريبان است. شمع روشن کردن در جشن تولد چه حکمتي دارد؟! اين يک تبعيت کورکورانه است. يا اينکه اگر کسي به جاي تشکر از کلمه مرسي استفاده ميکرد تا او را خجالتزده نميکرد، دست بردار نبود.
اگر مقابل فرهنگ مهاجم ايستادگي نباشد، مرگ همه را ميگيرد. بايد مبناي کار ما در محل کار، تقواي الهي باشد و نه کارت ساعتزني. اين کارت ساعتزني متاسفانه فرهنگ ما را از بين برده است. البته اين يک مصداق جزيي است و مصاديق بسيار اساسيتر هم وجود دارد که به تفکر و تعقل ميرسد و خوشبختانه دوران آن به سر آمده است(!)
ً يکي از عناصر فرهنگ، نگرش آدمها است. ديگر حتي هيچ آدم ابلهي امروزه به دموکراسي وقعي نمينهد و يا جامعه مدني را آرمان جامعه بشري نميداند. چرا که همين جامعه مدني ادعايي غرب، آرامش عالم را گرفته است. روزنامهنگاران و مترجمينی که در روزنامههايشان از اين حرفها ميزدند، امروز خجالت ميکشند که اين الفاظ را حتي به زبان بياورند.
اگر نفوذ فرهنگي و تهاجم فرهنگي صورت گيرد اتفاقي که خواهد افتاد اين است که فرهنگ جاي فکر و تفکر انسان را ميگيرد و به آدمها اجازه تفکر نميدهد. حتي فرهنگ غلط ميتواند چيزهايي را به ما القاء کند که فطرت خويش را فراموش کرده و آن را انکار کنيم. لذا فرهنگ بيگانه به صورت نامحسوس اثر خودش را ميگذارد و لازمه مقابله با آن تقويت مقاومت فرهنگي در همه ابعاد است. انشاءالله مقاومت ما در اين سطح بالا برود.
پرسش و پاسخ جنابعالي در ايام انتخابات رياست جمهوري فرموديد اگر احمدينژاد در زمان امام بودند نميگذاشتند ايشان جام زهر بنوشند. آيا در اين مورد اشتباه نکرديد؟ ما بالاخره براساس منش ايشان اين حرف را زديم. اين منش پرکار، جهادگر، گرايش به محرومين، ظلمستيز و استکبارستيز هميشه در هر کسي و هر جايي باشد، مانع نوشيدن هر جام زهري است و هنوز هم معتقدم؛ ضمن اينکه شخص منظور نيست. هرکس اين منش را داشته باشد به او مرحبا ميگوييم و هرکس هم هر چقدر از اين منش فاصله بگيرد، خودبهخود منجر به مشکلاتي خواهد شد.
نظر شما راجع به اين صحبت رئيسجمهور که اخيراً گفته است جنگي به نام جنگ فرهنگي وجود ندارد، چيست؟
ما در يکي دو سال اخير مواجه هستيم با کلماتي که اين کلمات را به دو سه طريق ميتوان ترجمه و تعبير کرد و از تعابير متفاوت گاهي استفاده ميشود؛ لذا بايد ديد مقصود چه چيزي بوده است و ما هم فعلاً نميخواهيم سر اين گونه بحثها مجادله راه بياندازيم. ولي مسلم است اگر اين عبارت به معناي اين باشد که ما تهاجم فرهنگي نداريم به نظر درست نيست. اما شايد منظور اين نباشد و منظورهاي ديگري مدنظر باشد.
يکبار از مقام معظم رهبري در دانشگاه تهران پرسيدند: آقا، نظر شما در مورد جامعه مدني چيست؟ ايشان فرمود: از کسي که گفته است بپرسيد. الان هم ممکن است کسي بگويد، مردم اسرائيل مشکلي ندارند؛ بعد هم بگويد منظورم مردمي است که در فلسطين اشغالي زندگي ميکنند و همينطور موضوع را بپيچانند. ما نميدانيم دقيقاً معاني کلماتي که بيان ميشود چه چيزي هستند، بايد بفهميم، بعداً نقد کنيم و فعلاً هم به دليل مصالحي نميخواهيم وارد بازار نقد کلماتي شويم که ممکن است از هر سو به يک گونه معنا شوند.
رئيسجمهور در هفته گذشته گفتند لازمه حکومت مهدوي، نظام ولايت فقيه است. نظر شما چيست؟ ما هم همين نظر را داريم و آن را تاييد ميکنيم و تا زماني که حکومت آقا امام زمان تشکيل نشده و ايشان مستقر نشدهاند، ولايت فقيه استمرار خواهد داشت. حتي حضرت ظهور هم بفرمايند نميتوان ولي فقيه را دور زد و به او رسيد و باز هم ايشان با ولي فقيه جهان را اداره خواهند کرد.
رسول گرامي اسلام صليالله عليه و آله پس از فتح مکه شخصي را به ولايت مکه منصوب کردند. حضرت ميفرمايد اين آقايي که من به او در مکه حکومت دادم، هر حکمي کرد شما بايد اجرا کنيد. و به او هم ميفرمايند بنا هم نيست با من حتماً مشورت کنيد.
امام زينالعابدين عليهالسلام در اين خصوص ميفرمايد: او تا زماني که در مکه والي بود در هر حکمي که کرد با پيامبر مشورت نکرد. اين در حالي بود که معصوم هم نبود.
لذا امر ولايت فقيه هم در غيبت و هم در زمان ظهور حضرت حجت جاري خواهد بود.
لذا از آن کساني که در کوفه ياري جناب مسلم را رها کردند و خودشان را به امام حسين(ع) رساندند تا براي او فدا شوند، بايد پرسيد چرا مسلم را رها کردند؟ حضرت آقا فرمودند که اگر آنها کنار مسلم ميماندند، شايد قصه به کربلا نميرسيد.
نظر صريح شما درمورد لزوم يا عدم لزوم تشکل سياسي با پشتوانه قوي چيست؟ اصل تشکل سياسي مفيد است. آيتالله علامه طباطبايي در مورد آيه ۲۰۰ سوره آل عمران يک بحث بسيار مفصلي در مورد نظام اسلامي در کتاب تفسير خويش دارند. اين آيه ميفرمايد: «ياايهاالذين آمنوا اصبروا و صابروا و رابطوا» اي کساني که ايمان آوردهايد، صبر کنيد و به کمک هم صبر کنيد و با همديگر قوا و توان خود را جمع کنيد و تقويت شويد. اين دستور خداوند در قرآن است که نتيجه آن متشکل شدن نيروهاي مومن است که در هر زماني بايد از اين پتانسيل در جهت پيشبرد سياستهاي نظام استفاده کرد.
آيا شما تمايلي براي حضور در انتخابات مجلس داريد؟ در اين مورد هيچگونه تمايلي نداشته و ندارم.
نظر شما راجع به حضور اصلاحطلبان و جريان انحرافي در انتخابات مجلس چيست؟ من نميدانم وقتي شما ميگوييد اصلاحطلب منظور چيست. ما کساني را در قالب ليدرهاي اصلاحطلب ديديم که در فتنه اخير و امتحانات قبل از آن روسفيد نبودند. اينها شايستگي حضور در انتخابات را ندارند ولي جريان اصلاحطلب بدنهاي دارد که به اين ليدرها ربطي ندارند، در آن بدنه سليقههاي خاصي وجود دارد و ممکن است سليقه آنها با بخشهاي ديگر جامعه لزوما يکي نباشد، ولي آن اندازه که برخي ليدرهاي اصلاح طلب غربزدگي و زبوني در مقابل دشمن نشان دادند، سرشار از غربزدگي در مقابل دشمن نباشند. آنها واقعيتي در جامعه ما هستند که ميشود سليقههاي آنها را مورد بررسي قرار داد و نمايندگان آنها بيايند در انتخابات شرکت کنند. همچنان که در بخش ديگر جامعه ممکن است چنين چيزي صادق باشد؛ مثلا کساني ممکن است در ليست اصولگرايي باشند منتها خوب امتحان نداده باشند و ديگر نتوانند از آن بدنه اصولگرايي وارد مجلس شوند و طبيعتا بايد پالايش شوند.
وقتي ما ميگوييم جريانهاي سياسي بايد در انتخابات مجلس شرکت کنند، بايد در مورد مردم صحبت کنيم و اين مردم هستند که بايد در مجلس نماينده داشته باشند. مساله اينجاست که بسياري از اصلاحطلباني که در امتحانات گذشته روسفيد نبودند، اينها نماينده واقعي آن بدنه نيستند.
آن چيزي که ما بايد بر آن تاکيد کنيم اين است که اقشار مختلف مردم نوعا با تفاوت سلايق از سلامت برخوردارند؛ کما اينکه بسياري از کساني که به موسوي راي دادند از سلامت فکري و روحي برخوردار و به اين تشخيص رسيده بودند. اساسا ليدرها و کساني که در جامعه افکار عمومي را نمايندگي ميکنند، مدام بايد پالايش شوند.
الحمدلله در جامعه ما احزاب به معناي غربي وجود ندارند ولي فضا از جوامع غربي بازتر است. لذا راهبرد کليدي براي انتخابات اين بايد باشد که مردم به نمايندگان حقيقي خودشان راي دهند.
شما در سخنراني اخيرتان در حسينيه آيتالله مرعشي قم در مورد کفر بعد از ايمان صحبت کرديد. آيا الان مصداقي در اين زمينه وجود دارد؟ قرآن ميفرمايد نفاق يعني کفر بعد از ايمان. شما حالا ببينيد مصاديق اين موضوع چه کساني هستند و نيازي نيست حتما شخص خاصي را در نظر داشته باشيم. بالاخره بعضي از اشخاص خودشان در نظر آدم قرار ميگيرند.۵ درصدي در جامعه وجود دارند که با ايثار آبشان در يک جوي نميرود و براي به دست آوردن رفاه به هيچ عنوان از خود مايه نخواهند گذاشت و حاضرند از دسترنج قشر کارگر و زحمتکش، رفاه و آسايش را براي خود و اربابانشان فراهم آوردند. چرا برخلاف دستور حضرت امير اين همه مسامحه و تساهل وجود دارد؟ اميدواريم که جلوی این مسامحه گرفته شود وکساني که ميخواهند از دسترنج ديگران به رفاه برسند، طبيعتا بايد دستشان قطع شود.
به نظر ميرسد از فرهنگ بسيجي اول انقلاب، فاصله بسياري گرفتهايم. نظر شما چيست؟ البته اين موضوع در مورد بعضيها صدق ميکند ولي آنچه که واقعيت دارد اين است که وضعيت فعلي ما از اوايل انقلاب خيلي بهتر شده است. و حتي الان آبرويي که فرهنگ بسيجي دارد از دوران دفاع مقدس هم بيشتر است. چرا که با همين آبرو رئيس جمهور راي ميآورد؛ ولي ممکن است بعضي از آن رويگردان باشند و بخواهند از روند پيشرفت جامعه به سوي فرهنگ بسيجي، فاصله بگيرند. اين ميل خودشان است.
در شرايط کنوني، فرهنگ مقاومت مطابق با فرمايشات حضرت آقا را چگونه ارزيابي ميکنيد؟ من هيچ وقت به اين مقداري که امروز ميبينيم جريان اصيل اصولگرايي فعال است، نديده بودم. بدنه حزباللهي و مومن جامعه بسيار بصيرتر و پرقدرتتر از قبل با شبکههاي اجتماعي گسترده آماده برخورد با هر نوع فتنه و بحران جديدي، که هر گروه کم يا زيادي بخواهد اين بحرانها را در جامعه ايجاد کند، هستند. و ليکن اين بدنه اصولگرايي هرچه قويتر ميشود طبعا با مشکلات بيشتري مواجه خواهد شد. به نظر من فضاي اصولگرايي در موضع انفعال نيست بلکه از قبل قدرتمندتر شده است.
با توجه به اينکه شما عضو قرارگاه فرهنگي عمار هستيد، چگونه ميتوان از اهداف سياسي و اجتماعي آن آگاه شد و همکاري کرد تا اينکه بتوانيم انشاءالله جامعهاي ولايي بسازيم؟ اين قرارگاه فعاليت اجتماعي خاصي ندارد و فعاليت آن همانطور که از نامش بر ميآيد قرارگاهي و توليد راهبرد است که دوستاني که فعاليتهاي عمارگونه دارند و در جامعه بصيرت افزايي ميکنند، دور هم بنشينند و همفکري کنند و اين اصل کار قرارگاه است. ولي انشاءالله بهزودي قرارگاه با سايتي که طراحي کرده است ارتباط خويش را با شبکههاي اجتماعي گسترش خواهد داد و ميتوان از آن طريق پيشنهادات را دريافت کرد و اين فعاليت فراگير با اعتمادي که بين اين گروه از مؤمنين در جامعه وجود دارد، انشاءالله شکل خواهد گرفت.
نهضتي با نام نهضت انتظار متشکل از جوانان حوزوي و دانشگاهي تشکيل شده است. نظر شما چيست؟ اگر ما بخواهيم به طور واقع به انتظار احترام بگذاريم، بايد از داستان حضرت يوسف سرمشق بگيريم. در اين داستان آن کسي که منتظِر بود حضرت يعقوب و آن کسي که منتظَر و غايب از نظر شده بود حضرت يوسف بود. شايستگي حضرت يعقوب معلوم است که چقدر بالاست چرا که پيامبري بود که احترامش بر همه ابناء بشر واجب است. ايشان که در جستجوي حضرت يوسف است، وقتي پيراهن حضرت يوسف را که نمادي از يوسف بودو بويي از يوسف را در خود داشت، به سمتش ميآورند، ميگويد بوي يوسف را استشمام ميکنم. اين قدر انتظارش بالاست که حضرت يوسف که از مصر حرکت ميکند؛ بوي او را استشمام ميکند و وقتي پيراهن به او ميرسد و روي چشم ميگذارد، چشمش بينا ميشود.
ما اين نظام جمهوري اسلامي را پيراهن يوسف ميدانيم و هر کس عاشق يوسف فاطمه(س) است بايد براي اين پيراهن فدا شود. واقعاً اين نظام که حقيقت و گوهر مرکزي آن ولايت فقيه است بايد معشوق منتظر قرار بگيرد.
براي ساختارسازي در دانشگاهها براساس فرهنگ مقاومت، چه فکري شده است؟ هيچ فکري نشده است. البته تشکيل جهاد دانشگاهي فکري بود که بر اين اساس شکل گرفت. بعضي از پژوهشکدههايي که کارهاي علمي خوب انجام دادهاند مثل پژوهشکده رويان و يا فعاليتهاي علمي ويژه در گوشه و کنار نظام آموزش عالي کشور براساس فرهنگ مقاومت عمل کردهاند که پيشرفت داشتهاند. اما اينکه ساختار آموزش عالي بر اين ساختار تعبيه شود کار زمانبري است که اميدواريم به زودي انجام شود.
در مورد سيدي «ظهور نزديک است» که گفته بوديد سيدخراساني مقام معظم رهبري هستند، بيشتر توضيح دهيد. من گفتهام که قواعد ظهور مهم است و هميشه هم اين را عرض کردهام که قواعد ظهور مسايلي است که بايد به آن بيشتر پرداخته شود. اما نکتهاي که در آن سخنراني عرض کردم؛ اينکه الان اثبات شود آقا سيدخراساني نيستند مشکل و سخت است. ما که نگفتيم ثابت ميکنيم ايشان سيدخراساني هستند. البته ما قبل از اين دعواها اين موضوع را گفته بوديم. ما اصلاً نميخواهيم کار انقلاب را با سيدخراساني بودن آقا پيش ببريم.ما حقانيت آقا را بالاتر از اين چيزها ميدانيم. ولي اگر الان آخرالزمان باشد و بنا باشد کسي به نام سيدخراساني در ايران مستقر باشد خيلي سخت است که بگوييم ايشان سيدخراساني نيست و موضع بنده هم همين است.
البته انتقادات من به اين سيدي همچنان برقرار است. ضمن اينکه بايد مطمئن باشيم که يگانه رهبري که در جهان مورد توجه افکار نخبگان دنياست مقام معظم رهبري است.