تحلیلی بر خبر همکاری عربستان و اسرائیل در پروند ایران:
آسمان باز سعودی و شیوههای پیچیده نیروی قدس در پاسخگویی
سه شنبه ۱۴ دی ۱۳۹۵ ساعت ۱۶:۰۴
تماس عربستان و اسرائیل
پایگاه خبری انصارحزبالله: روز چهارم دی ۱۳۹۵، سردار سرلشکر محمدعلی جعفری فرمانده کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی طی سخنانی در همایش گرامیداشت سالروز فرمان امام خمینی(ره) مبنی بر تشکیل سپاه حفاظت هواپیمایی، به برقراری ارتباط بین عربستان سعودی و اسرائیل علیه امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران اشاره کرده و گفته بود: «امروز برخی تماسها بین کسانی که هیچکس فکرش را نمیکند مثل عربستان و اسرائیل برقرار میشود تا در ایران ایجاد نا امنی کنند.»
آسمان عربستان برای حمله به ایران
پیش از این شبکه ۲ تلویزیون رژیم صهیونیستی از اعلام آمادگی عربستان سعودی برای اجازه استفاده از آسمان این کشور توسط اسرائیل برای حمله به ایران خبر داده بود. یک مسئول اتحادیه اروپا در گفتگو با این شبکه ماهیت چنین تبادلی بین عربستان و اسرائیل را در راستای پیشرفت در پرونده فلسطین ارزیابی کرده بود. این مسئول اروپایی که در بروکسل با این شبکه گفتگو کرده بود از همکاری کامل اسرائیل و عربستان در موضوعات مرتبط با ایران خبر داده بود و البته متذکر شده بود احتمال وقوع ضرورتی که منجر به استفاده اسرائیل از عربستان سعودی علیه ایران شود «بسیار پایین» است.
احتمال «بسیار پایین»
طرح احتمال «بسیار پایین» برای همکاری اسرائیل و عربستان در یک حمله علیه ایران به واقعیاتی بر میگردد که نیروهای مهاجم علاوه بر پاسخ بازدارنده مستقیم با آن روبرو خواهند بود. این واقعیات میدانی به شیوه اجرای مأموریت «نیروی قدس» مرتبط است که با نقض اصول محوري در چرخه جنگ نیابتی، در چارچوب جدیدی به تکامل مراکز ثقل قدرت کوچک و بزرگ در سرتاسر منطقه مرکزی شکل داده است که اتفاقاً عربستان سعودی و رژیم صهیونیستی نیز در جغرافیای آن واقع شدهاند. با این وصف این سوال مطرح میشود که ساخت شبکهای از مراکز ثقل قدرت براساس الگوهای متفاوت، ذیل کدام الگوی کلان توسط «نیروی قدس» مدیریت میشود؟
جنگ شبكهاي متمركز
الگوی کلان «نیروی قدس» در قالب «جنگ شبكهاي متمركز» قابل تعریف است که متغير رفتار انسان يك جنبه مهم از آن است. «نیروی قدس» با اجرای جنگ شبکهای متمرکز، دشمن را در مقابل ابهام و اصطكاك، ماهيت غير قابل پيشبيني رفتار انسان در صحنه نبرد و جنگ نامتقارن قرار داده است. اینها بخشی از مشکلاتی هستند كه عربستان سعودی و رژیم صهیونیستی در جنگ احتمالی آینده با آن روبرو خواهند بود. «نیروی قدس» با ایجاد مراکز ثقل قدرت اصلی و فرعی، شبكهای متمركز و در عين حال پراكنده را در کل منطقه مرکزی ایجاد کرده است كه قابليت برتري تصميم گيري سريع و تأثيرگذاري گسترده در سراسر جبهه نبرد را دارا هستند. البته دستيابي به اين توانمنديها مستلزم تحول نفرات، فرايندها و نيروها بر اساس اصل «تناسب و مقتضیات» بوده است. «نیروی قدس» در جنگ شبكهاي متمركز بر اهميت تعامل حوزههاي شناختي، اجتماعي و اطلاعاتي به عنوان يك عنصر حياتي جنگ شبكهاي متمركز تأكيد ميكند. مراکز ثقل قدرت نیروی قدس که در منطقه مرکزی چهرة جنگ آینده را به سمت جنگ نسل چهارم سوق داده است.
جنگ نسل چهارم
نماد نسل اول از جنگهای نوين ، سربازگيريها ، حملات وسيع و تكامل تاكتيكهاي خطي و ستوني است كه انگيزههاي جنگي سربازان وطن پرست را دوچندان ميكرد. ويژگي جنگ نسل دوم، قدرت آتش متمركز بود كه با تغييرات سازماني و فنّ آوري ناشي از انقلاب صنعتي همراه شد. جنگ جهاني دوم و به ويژه تاكتيكهاي جديد آلمانيها در تركيب با رستههاي مركّب و تفويض اختيار تصميم گيري به رده هاي پايين، بهترين نمونه براي جنگ نسل سوم محسوب ميشد. سپس جنگ نسل چهارم پيش آمد كه عدم تمركزگرايي و ابتكار عملهاي نسل سوم را همراه خود داشت. اما اين نوع جنگ، با تغييرات عمده، انحصار خشونت را از کنترل دولتها خارج و آنان را مجبور به جنگ با بازيگران غير دولتي کرده است. دشمنان جمهوری اسلامی ایران در رویارویی با این نسل از جنگ، علاوه بر چالش مقابله مراکز ثقل کوچک و بزرگ با تقابل فرهنگی نیز روبرو هستند.
هستههای مسلّح حزبالله
«نیروی قدس» با تشکیل هستههای مسلّح حزبالله، ضمن ساخت مراکز ثقل چندگانه از امکان همکاری بین این مراکز ثقل در ایجاد ثبات در سیستم کلان برخوردار شده است که دشمن از تمرکز بر تمامیآنها ناتوان است. هر یک از مراکز ثقل دارای گرهها و ارتباطات درونی و بیرونی در هر یک از هستههای عناصر خود میباشد که در درجه اول استوار بر عوامل عقیدتی - اجتماعی و پس از آن متکی به عوامل سیاسی، نظامی، اقتصادی، اطلاعاتی و زیرساخت است که هر یک از آنها تحت تاثیر شرایط و ویژگیهای فیزیکی، محیط و زمانی خاصّ خود هستند و در نتیجه طرف تخاصم را با چالش جدّی مواجه خواهند ساخت. زیرا در یک درگیری با سطح وسیع جغرافیایی که مراکز ثقل ناهمطرازی در آن پراکنده شده اند، تواناییهای مهم قدرت دهنده برای آغاز یک حمله موثر، شامل حفاظت، اطلاعات، قدرت آتش، مانور، هوا و مأموریت فرماندهی، هیچ گاه توانایی تمرکز و تجمیع نخواهند داشت.
بنابراین با ایجاد شرایط نامعلوم و مبهم، دشمن را از اولویت بندی مراکز ثقل و حمله به درستترین آنها، ناتوان و در عین حال با ایجاد ابهام در سطح و مدت واکنش خود به یک تهاجم احتمالی، شرایط تصمیمگیری را بیش از پیش با چالش و ریسک روبرو خواهد کرد.
شرایط مبهم و سیال
در چنین شرایط مبهم و سیالی، حتی یک سیستم روزآمد نظیر ساختار نظامی امریکا و متحدینش از یک سو قادر به شناخت تمامی مراکز ثقل ساخته شده نخواهد بود و از سوی دیگر قادر به شناخت تمام اجزاء این مراکز ثقل، اعم از تواناییهای مهم، نیازمندیهای مهم و آسیب پذیریهای مهمّ فعال در آنها نیستند.
همچنین حتی در صورت اشراف به تمام مراکز ثقل و اجزاء، توانایی تجمیع نیرو برای حمله موثر به آنها یک امر غیر ممکن به نظر میرسد. از دیگر سو ممکن است اشتباه در شناخت و محاسبه آسیب پذیریهای حیاتی و نیازمندیهای ضروری به حمله ناموفقی ختم شود که نه تنها قادر به نابودی مرکز ثقل نیست، بلکه باعث فعال سازی مکانیسم عمل سایر مراکز ثقل شبکه «نیروی قدس» و آغاز جنگی با ابعاد نامعلوم گردد. با این وصف، «نیروی قدس» علاوه بر آنکه بواسطه عملیاتیسازی معکوس نظریه مرکز ثقل، دشمن را در شناخت و محاسبه آسیب پذیریهای حیاتی و نیازمندیهای ضروری، ناتوان ساخته است، با فعال سازی توان تهاجمی در راستای آمادگی آفند احتمالی و بازدارنده به مراکز ثقل قدرت دشمن، عملا، اجزاء، عناصر و مراحل عملیات استراتژیک خود در نبردهای آینده را بر پایه شناخت تواناییهای مهم، نیازمندیهای مهم و آسیب پذیریهای مهم در مراکز ثقل قدرت امریکا و متحدینش استوار ساخته که تمام محدوده توزیع نیروی انسانی و مراکز فرماندهی هفتگانه وزارت دفاع امریکا را پوشش می دهد.
عقبنشینی از سال ۲۰۱۲البته برخلاف ابهام و سیالیت در مراکز ثقل قدرت نیروی قدس، به دلیل استقرار کلاسیک ساختار نظامیایالات متحده امریکا و متحدینش در منطقه، شناخت تمام اجزاء این مراکز ثقل، اعم از تواناییهای مهم، نیازمندیهای مهم و آسیب پذیریهای مهمّ فعال در آنها امکان پذیر و توانایی تجمیع نیرو برای حمله موثر به آنها را یک امر ممکن و میسر به نظر میرسد. با توجه به این وضعیت امریکا علیرغم اهمیت ژئوپلیتیک منطقه مرکزی، از سال ۲۰۱۲، بر اساس اولویتهای دفاعی قرن۲۱، مراکز ثقل قدرت خود را تا حوزه عملیاتی مراکز فرماندهی اقیانوس آرام غربی و شرقی و اروپا ، عقب برد. از سال ۲۰۱۲، هشتادونه درصد از توزیع حضور نیروهای امریکایی در منطقه مرکزی منحصر به دو سطوح مستشاری با کمتر از۱۰۰ نفر و بین۱۰۰ تا۱۰۰۰نیروی عملیاتی بوده است.